دختر نازنینم فرشته ی روی زمینم سلام ٣٤ هفته ای شدی گلم . خانوم طلا عزیز ترینم خوشحالم داریم نزدیک میشیم به دیدار همدیگه. این روزها حضورتو توی دلم پر رنگ تر کردی . خانم گلم حرکات موج دار انجام میدی و کلی از این بابت خوشحالم. معمولا صبحها آرومی و شبها موقع خواب شروع به جست و خیز می کنی. بابایی هم کلی تو رو تشویق می کنه به من میگه الان تکون میخوره میگم نه و اونم باهات حرف میزنه و کلی دلم رو تکون میده تا تو شروع به زدن بکنی. عزیزم اولش نزدی و کلی به بابایی خندیدم اما بعد شروع کردی بابایی به من خندید. ای دختر شیطون. نمیدونم چرا !! اما چند دفعه هست خواب می بینم شما بدنیا اومدی و من یادم رفته به شما شیر بدم تو رو تو خونه تنها گذاشتم ...