نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

حـــبه قـنــد

بیماری طولانی و واکسن یکسالگی و دوازهمین ماهگرد

  عزیز دل مامان بعد از تموم شدن تولد شما 5 روز تب داشتی و خیلی بیقرار بودی تصمیم گرفتم ببرمت پیش خانم دکتر اما ایشون نبودن و روز یکشنبه با هم رفتیم دکتر و مشخص شد گوش شما عفونت کرده و دکتر دارو داد و همون روز تب شما قطع شد و شما تو این 5 روز شیاف استفاده کردی اما تبت قطع نشد. دکتر گفت که شما 400 گرم وزنت کم شده بود البته یادم رفت بگم که توی این ماه فقط 100 گرم وزن اضافه کردی.وزنت شده بود 9300 که با 400 گرم که توی 5 روز کم کرده بودی شدی 8900 . مامانی اینطوری خیلی وزنت پایین میره. دختر نازم جدیدا دستتو می گیری و به جایی راه میری مثل مبل و کابینتها. دنبال عروسکات و پستونکاشون هستی . مامان زهره رو موقع خد...
21 خرداد 1394

جشن تولد یکسالگی نیروانا جون

گل خوشبوی مامان قرار بر این شد که جشن تولدت رو هفت خرداد بگیریم بخاطر اینکه روز یازدهم خرداد روز دوشنبه بود و وسط هفته نمیشد مهمون دعوت کرد. عزیزم من روز چهارشنبه 6 خرداد رو مرخصی گرفتم که به کارهای تولد برسم صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم شما یه سرفه کردی و از چیزی که می ترسیدم به سرم اومد . متاسفانه دست زدم به سرت و دیدم که شما تب داری و عطسه هم کردی و من سریع به دکترت زنگ زدم و واسه همون روز وقت گرفتم دکتر گفت فقط گلوت قرمزه و دارو داد و سفارش کرد که شیاف ها رو مرتب استفاده کنیم. شما از اونروز شدی یه آدم بی حوصله که فقط به مامانت چسبیده بودی و مامان با یه عالمه کار نمی دونست چیکار کنه شما تب داشتی اما تبت خفیف بود...
21 خرداد 1394

نیروانا و روزانه هاش

مامانی سلام دختر مهربون و چشم تیله ای من خیلی وقته واست ننوشتم و این بخاطر اینکه همش در تدارک کارهای تولدت بودم. توی این روزها تو رو پارک بردیم البته چند تا پارک رفتیم و تاپ نداشت و شما از سرسره خوشت اومد و حسی شما روفرامیگیره که نگو و نپرس. اما از الا کلنگ خوشت نیومد و میخواستی بیای بیرون.  عزیز دلم این روزها مقابل بوفه میشینی و دستاتو میبری روی سرت و میگی آ بعدمیاری پایین.توپتو پرتاب میکنی این ور و اون ور. هر کی داره میره بیرون تو هم میری بغلش تا بری د د.با بابایی میری تا سوپری و خرید میکنی.سر بابابزرگ داد میزنی که ببره شما رو بیرون سوار کالسکه کنه و شما خوشت بیاد.وقتی میرسم تو کوچه...
29 ارديبهشت 1394
1