نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

حـــبه قـنــد

نیروانای صورت گرد من

1393/2/21 13:05
نویسنده : مامان حبه قند
902 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مهربونم و شیرین و خوش زبونم سلام مامانی

دیروز همراه بابایی اومدیم و تو رو دیدیم الهی من فدای شما بشم که اینهمه ماه و خوشگلی قربون لپای گردت بشم . اون لبها اون پیشونی اون چونه هات . کی میشه بیای پیشم و همه اینا رو گاز بگیرم . وای خدا چه لذتی داشت دیدن تو اون دستای نازنینت. الهی الهی الهی.

دیروز همراه بابایی رفتیم سونو دکتر شاکری که از شما سونو بیوفیزیکال بگیره که ببینیم اون 10 نمره ای که خانم دکترم مد نظرش بود می گیری و خدا رو شکر گرفتی.

مامانی طلا صدای قلبت که یه دنیا واسه من و بابایی ذوق داشت و حالا نوار قلبت رو هم گرفتیم و خدا رو شکر همه چی عالی بود من یه دختر خانم و خوشگل و قوی دارم. وقتی که بابایی برام رانی خرید و خوردم و دکتر به من یک دکمه داد که هر وقت شما تکون خوردی اونو فشار بدم بابایی بهت می گفت تکون بخور دختر من و شما چند ثانیه بعد تکون می خوردی کلی با بابایی ذوق میکردیم. شما 14 بار تکون خوردی. هزار ماشااله.شکر میکنم خدا رو.

توی هفته 36 وزن شما 2874 بود و این یعنی اینکه خدا رو شکر شما خوبی.

مامانی نازنینم هفته ی گذشته که دکتر رفتم تاریخ اومدن شما رو 11 خرداد زد. دخترک خردادی من . و اما بخاطر مصرف داروهای فشار خون و قند و هپارین به من گفت بعد از عمل باید توی آی سی یو باشم . نمیدونم اونجا چطوریه . شما که چند ساعت یکبار میارم پیش من. آخه دلم واسه شما تنگ میشه.

عزیزم فدای روی ماهت بشم از حالا مشتاقم ببینم شما چه شکلی هستی دکتر شاکری گفت شما صورتت گرده و گفت شکل مامانت هستی و کلی ذوق کردیم . هر شکلی باشی واسه ی ما یه حبه قند شیرین هستی که دوست داریم بخوریمت.

عزیزم نازنینم دکترم یک هفته به من استعلاجی داد که از این گرمای کلافه کننده راحت بشم و توی خونه استراحت می کنم. و توی خونه همراه تو داریم استراحت می کنیم.

چند روزی هست که به معده ی من فشار وارد می کنی و دوباره اوضاع معده ام بهم ریخته و سنگین شده و بعد فشار به مثانه شروع شد. خیلی درد می گیره طوریکه نمی تونم بشینم و باید دراز بکشم. دیروز که رفتیم دکتر دیدیم بله خانم خانما سرتون سمت پایین هست و داری مثانه ی من و له می کنی و از اون ور هم با پاهات داری معده ی من رو خرد و خاکشیر میکنی.

ای شیطون بلا. من که همه جا از خوبی شما تعریف کرده بودم از بی آزاری شما حالا داری اون روی سکه رو نشون میدی. اشکال نداره.

انشاله هفته ی دیگه که اداره رفتم عکس سونو گرافیتو اسکن می کنم و اینجا میذارم تا واست یادگاری باشه.

قربون اون لباسات بشم چند روز پیش لباسای خوشگل و کوچولوتو شستم و کلی قربون تو رفتم بعد پهنشون کردم  فرداش هم اتو کردم و بعد تعدادیشو توی ساک بیمارستانت گذاشتم و با وسایل دیگه ات ساکتو بستم به امید خدا.

مامانی آروم باش و به روزهای خوب کنار هم بودن فکر کن. بزودی همدیگر رو می بینیم.

پسندها (6)

نظرات (10)

نگار
21 اردیبهشت 93 15:33
منم خیلی منتظرم ببینمدختر گلت چه شکلیه...ایشالا به سلامتی بیااااد ما دلتنگیم
مامان حبه قند
پاسخ
امیدوارم دختر منم مثل هلیا موچول خوشگل بشه.
مامان نی نی کوچولو
22 اردیبهشت 93 12:17
سلام خانمیخدا را هزار مرتبه شکر که دختر کوچولومون حالش خوبهآره عزیم هفته های آخر واقعا سخته ،خدا این چند هفته را هم بهت کمک کنه راحت میشی.آخی عزیزم یاد خودم افتادم ،آخه من هم چند تا از لباس های طاها را که می خواستم بیمارستان ببرم با چه علاقه ای شستمشونانشاالله خدا حفظش کنه.بیصبرانه منتظر این فرشته کوچولو هستم
مامان حبه قند
پاسخ
انشاله عزیزم. هفته های اخر این انتظار و سنگینی آدم رو اذیت می کنه. عزیزم. مرسی.
مامان نغمه
22 اردیبهشت 93 13:43
دکتر شاکری شباهت یابیش بیسته... به ما هم گفت هیراد صورتش گرده، چشماش درشته و کپه باباشه! و خب بود ) ایشالا که این بیست روزم به سلامتی طی میشه عزیزم، دختر یکی دیگه از دوستای منم 11 خردادیه... چه بامزه...
مامان حبه قند
پاسخ
وای چه جالب . آره هیراد صورتش گرده. تازه لپای دخترمم نشونم داد. مرسی فدات شم. چه جالب. ایشاله زایمانش راحت باشه.
مادر
22 اردیبهشت 93 17:26
لباساشو ببین عزیززززم بابا دلمونو اب کردی مامان خوش ذوق میشای منم خردادیه 22 و البته خودم هم قربون اون صورت گردویی دخملی انشاله به سلامتی بیاد دزیره جان میدونی میشای منو هفته 38 دکترم ختم زایمان داد و با فشار مصنوعی بدنیاش اوردم اخه وزنش داشت به 4 کیلو نزدیک میشد دکترم میگفت خطرناکه ولی خانوم طلا خدا رو شکر وضعیتش خوبه تا هفته 40 هم اون تو بمونه و کیف کنه به وزن ایده ال میرسه فکر کنم حدود 3/300-400 بشه جیگر طلا
مامان حبه قند
پاسخ
وای نازنینم میشا جون. پس شما هم خردادی هستی. من هفته 39 وقت زایمان دارم. انشاله خوب وزن بگیره.
مامان عرفان
23 اردیبهشت 93 9:53
ماشالله دخترمون چقدر لباس داره. بابا ايولله داره.مباركه خاله جون. ايشالله رخت عروسي.
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی مامانی عرفان . خیلی لطف داری.
مامان مائده
24 اردیبهشت 93 14:41
چيزي نمومده ديگه ماماني ايشالا دختر خوشگلتو به زودي بغل ميكني
مامان حبه قند
پاسخ
انشااله ما که حسابی مشتاق دیدار خانومی هستیم.
مامان مهنا
25 اردیبهشت 93 0:16
سلام انشالله كه دختر نازتون ب سلامتي به دنيا بياد دختر منم 12 خرداد به دنيا مياد من لينكتون كردم به ما هم سر بزنين خوشحال ميشيم
مامان حبه قند
پاسخ
وای خیلی جالبه دخترامون هم سن هستن. به سلامتی عزیزم. منم لینکتونم کردک.
نسرین
26 اردیبهشت 93 20:40
عزیز دلم فضولی نباشه اما میشه بگی چرا لباسای نورو شستی
مامان حبه قند
پاسخ
خانوم گل معمولا لباسهایی که می خریم توی مغازه ها خاک می گیرن و یا مغازه دارها به مشتریا نشون میدن و دستمالی میشه و حتما آلوده هست واسه همین اغلب مامانا لباسهایی که بار اول تن نوزادا می کنن می شورن در مورد لباس زیر بزرگسالها هم باید همین کار رو کرد چون آلوده میشه و زود آلودگی منتقل میشه.
مامان راضی
31 اردیبهشت 93 22:58
ای جونم مبارکت باشه نیروانا خانوم چه لباسای نازی . خیلی خوشجلن
مامان حبه قند
پاسخ
ممنونم عزیزم. لطف شما رو می رسونه.
مامان الهام
31 اردیبهشت 93 23:00
عزیز دلم ...ای جانم انشا.... دخترت به موقع میاد بغلت البته صحیح وسالم لینکت کرد عزیزم مامان حبه قند
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی مامانی مهربون. از لطفت ممنونم.