نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

حـــبه قـنــد

نی نی 34 هفته ای

1393/2/2 20:24
نویسنده : مامان حبه قند
634 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم فرشته ی روی زمینم سلام

٣٤ هفته ای شدی گلم . خانوم طلا عزیز ترینم خوشحالم داریم نزدیک میشیم به دیدار همدیگه. این روزها حضورتو توی دلم پر رنگ تر کردی . خانم گلم حرکات موج دار انجام میدی و کلی از این بابت خوشحالم. معمولا صبحها آرومی و شبها موقع خواب شروع به جست و خیز می کنی. بابایی هم کلی تو رو تشویق می کنه به من میگه الان تکون میخوره میگم نه و اونم باهات حرف میزنه و کلی دلم رو تکون میده تا تو شروع به زدن بکنی. عزیزم اولش نزدی و کلی به بابایی خندیدم اما بعد شروع کردی بابایی به من خندید. ای دختر شیطون.

نمیدونم چرا !! اما چند دفعه هست خواب می بینم شما بدنیا اومدی و من یادم رفته به شما شیر بدم تو رو تو خونه تنها گذاشتم  و اخرین بار هم خواب دیدم که تو رو یک هفته تنها گذاشتم و اون روز رو نبینم تو رو از دست دادم یه کابوس بد بود نیروانا جان. خدا میدونه که من اصلا به اینها فکر نمیکنم اما نمیدونم چرا تو ضمیر ناخودآگاهم هست.

مامانی ماه اردیبهشت شد و خیلی زود داره گرما شروع میشه. عزیزم خیلی گرمم میشه و با وجود گن بارداری که میپوشم کلی عرق میکنم و کلافه هستم.

ای دختر زیبا مامانی انسولینی هم شد. البته خیلی کم روزی ٤ بار باید قندم رو چک کنم و شب هم ٢ واحد رگولار میزنم. اشکال نداره تو سالم و سرحال باش. هر چند دارم اذیت و سوراخ سوراخ میشم اما من فقط سلامتی تو برام مهمه.

امروز قرار بود روتختی و لوستر و پرده اتاقت رو بیارن اما اماده نشده. انشاله فردا میگیریم و اتاقتو خوشگل میکنیم. و ١١ اردیبهشت هم جشن سیسمونیت رو برگزار می کنیم . وقتی اینها اماده شد حتما عکساشو میگذارم.

دختر نورانی من . برای من و بابایی دعا کن برای سلامتی زندگیمون با وجود تو. تو الان پاکی دعا کن همیشه مثل الان غرق در آرامش باشیم.

روز مادر هم گذشت و من خیلی خوشحالم که تو رو دارم که منم مادر شدم و خدا این موهبت الهی رو به من داده. نیروانای گلم خیلی دوست دارم ببینم شما چه شکلی هستی ؟ میدونم که اولش پر از پف هستی و معلوم نیست چه شکلی هستی اما خوب یه اشتیاق هست که دارم.

امروز برات یه سرهمی و کلاه و هد دخترونه از آشور خریدم. مبارکت باشه. هفته گذشته هم مینی واشر رو واست خریدیم و خیلی خوب هست .

اول اردیبهشت هم رفتم دکتر و شما رو معاینه کرد که خدا رو شکر ضربانتون عالی بود. الهی همیشه سلامت باشی مامانی.

دوستت دارم عزیزم و همیشه سلامتیت رو از خدا خواستارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان مهدیه
2 اردیبهشت 93 21:28
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 روبدین
مامان حبه قند
پاسخ
چشم عزیزم.
مامان الینا
3 اردیبهشت 93 8:54
ایشالا که دختر خوشگلتو سر وقتش صحیح و سالم می بینی عزیزم شما قبل از بارداری هم دیابت داشتی؟ قندت چند بود؟
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی گلم نه عزیم دیابت نداشتم اما قندم ÷ایین هم نبود همیشه قندم 97 بود قند ناشتام اما الان 98 هست که میگن واسه بارداری خوب نیست البته از گلوکز هم بالا بود واسه احتیاط هست. خدا رو شکر خوبم.
مامان طاها کوچولو
3 اردیبهشت 93 11:12
سلاااااااااااااااااااااااام عزیزم.خوشحال شدم که همه چی خوبهولی به خاطر انسولینولی انشاالله نیروتنای خوشگلم به دنیا میاد همه چی فراموش میشه عزیزم.بی صبرانه منتظر عکس های اتاق دختر گلمون هستم.مامانی شما هم زود بزارین دیگه
مامان حبه قند
پاسخ
چشم لم هنوز کسی گه قراره دکوراسیون و ست روتختیشو آماده کنه بدقولی کرده.
مامان الینا خانم
4 اردیبهشت 93 16:44
سلام عزیز خیلی ناراحت شدم که دیابت بارداری گرفتی ولی میدونم که مادر بسیار قوی هستی امیدوارم هر چه زودتر قندت بیاد پایین وهیچ موقعه خبرای اینجوری ازت نشنوم راستی خانم گل میدونم دیر شده ولی روزت مبارک عزیز امیدوارم همیشه سالم وشاد باشی
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی عزیز دلم. آره خیلی قوی شدم دیگه. مرسی عزیزم.
مامان نغمه
4 اردیبهشت 93 21:00
وای دوستم چه زود گذشت به نظر من البته... الهی شکر که نیروانای گلمون سلامت و خوبه... دیگه از این چند هفته باقی مانده حسابی لذت ببر... واقعا ماه آخر با همه سختیای زیادش خیلی قشنگه... خیلی روحانیه... خیلییییییی... مبارکش باشه همه خریدا
مامان حبه قند
پاسخ
داره زود میگذره نغمه جون اما بارداری تو برای من دیر گذشت نمیدونم چرا شاید تو سرگرمه هیرادی و من اون وقتا منتظر نی نی بودم. حتما عزیزم . همیشه برات شادی ارزو دارم.
فدایی محیا
5 اردیبهشت 93 23:30
مبارکت باشه عزیزدل.خداروشکر ک همه چی خوووووبه
مامان حبه قند
پاسخ
متشکرم عزیزم.
مامان یه نی نی کوچولو
6 اردیبهشت 93 14:21
سلام خانومی ,دیگه خیلی نمونده ,لحظه دیدار نزدیکه ,مراقب خودت و نیروانا ی گلم باش
مامان حبه قند
پاسخ
وای لحظه دیدار و خوب اومدی دلم لک زده واسه اون لحظه.
مامان راضی
7 اردیبهشت 93 13:01
عزیزم مبالکت باشه لباسات. منم خواب خیلی توی بارداری میدیدم . چون به باردار بودن و ورود بچه هامون خیلی فکر میکنیم شبها خواب می بینیم. بوسسسسسسسس
نگار
8 اردیبهشت 93 17:17
سلام ایشالا به سلامتی دختر گلت بیاد بغلت...راستی یکی از گزینه های من برا اسم دخترم نیروانا بود...خیلی قشنگه...ولی قسمت ما هلیا شد
مامان حبه قند
پاسخ
نگگار عزیزم همیشه برای خودت و نی نی نازت شادی ارزو دارم. ای جان نیروانا شما هم انتخاب کردی. هلیا هم خیلی نازنینه.
مامان میشا
10 اردیبهشت 93 14:12
الهی قربون ای حبه قند برم من اخهههههه ممنونم از اینکه قابل دونستی شریک این لحظه هات بشم یه حس پنهان بین من و شماست....خیلی دوستتون دارم خدای مهربون سالم و سلامت نگهتون داره
مامان حبه قند
پاسخ
قربون مامان میشا. انشاله حبه قند میاد و می بینیش . فدات بشم.که مهربونیت دل منو برده. منم دوستتون دارم.
♥ مامان مهیلا♥
15 اردیبهشت 93 16:39
سلام گلم منم مثل شما تا ده روز دیگه صاحب یه دخمل میشم خوشحال میشم به منم سربزنی تا دوستای خوبی بشیم اگه با تبادل لینک موافق باشین به من اطلاع بدین ممنون
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی عزیزم . چقدر جالب ایشاله دخترامون با هم دوستای خوبی بشن. البته. میام بهتون سر میزنم.