نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

حـــبه قـنــد

اولین قلقلک بازی تو

دختر گل و نازم عزیز تر از جونم سلام اینقدر ذوق زده ام که نمی دونم چطور بنویسم واسه اینکه شما دیروز اول بهمن 1392 اولین قلقلک رو سمت چپ دلم دادی. وای رو هوا هستم مامانی. حالا برات تعریف می کنم دیروز که تو اداره داشتم نون و پنیر و خیار و گوجه به عنوان صبحانه میخوردم حس کردم سمت چپ زیر دلم یه چیزی لرزید اول خیال کردم ضربانم زیاد شده و این فقط یه حسه دوباره این اتفاق افتاد و برای بار سوم دیگه فهمیدم خودتی . دستمو گذاشتم رو دلم و گفتم نی نی نازم سلام دخترم ابراز وجودت مبارک عزیزم. دیگه سر از پا نمی شناختم اینقدر حال و هوام عوض شده عزیزم من تو 20 هفته و 2 روز تو رو حس کردم و این خیلی واسه من خوشحالیه. حالا هم داری اون گوشه رو می لرزو...
2 بهمن 1392

سونو 16 هفتگی

نی نی گلم دختر ناز و مهربونم سلام عزیزکم نازدارکم خوبی خانومی این روزها خیلی مشتاقم که حرکاتت رو حس کنم اما نمی فهمم دکتر به من گفت بخاطر چربی های شکمت هست. باز چاقی و یه علت واسه ناکامی من و حس نکردن تو. گاهی نصفه شب بیدار میشم و می بینم طاقباز خوابیدم به اون شونه میشم و دست رو دلم میذارم حس می کنم شما سفت شدی وسط دلم کیف می کنم دستم رو می کشم رو دلم از خبری از تکون خوردن های شما نیست. اشکال نداری مامانی صبر میکنه گلم . شما خانوم طلای منی. مامانی عزیزم الان 5 روزه حس می کنم شکمم بزرگ تر شده و شما کاملا جلوه نمایی کردی. این یعنی یه دنیا ذوق . مامانی از هفته دیگه من وارد ماه پنجم میشم.این یعنی شما رو 4 ماه دیگه می...
25 دی 1392

نی نی 17 هفته ای

گل دختر نازنینم سلام. فدای روی ماهت برم ببخش که چند وقتی هست واست ننوشتم. این روزها داره خوب میگذره خدا رو شکر شما خیلی مهربون و آروم هستی و مامانی رو اصلا اذیت نمی کنی و این نشون میده شما صبور هم هستی. از خدا میخوام تو سالم و سرحال بدنیا بیای. این یعنی نهایت خوشبختی . عزیز دلم یادم میره عکس سونو گرافیتو اسکن کنم و یه خورده بدقول شدم. خانوم خوشگلم این یک هفته به انتخاب اسم شما گذشت . منی که اسمهای زیادی تو ذهنم بود حالا واسه اسم انتخاب کردن شما خیلی وسواس دارم نمی دونم چرا این اصلا خوب نیست که نمی تونم اسم انتخاب کنم. اول بابایی هیچی در مورد اسم نگفت اما رفت دو تا اسم واست انتخاب کرد یکی آروشا و دیگه ماتیسا. من با آروشا موافق بودم ...
11 دی 1392

یه دختر دارم شاه نداره

نی نی ناز و زیبا دختر مهربون دوست داشتنی من. هزار ماشاله صدا هزار مرتبه شکر که شما سالم هستین . از دیروز برات بگم از حسم که یه حس معمولی بود اصلا حسم این بود معلوم نمیشه شما دختری یا پسر اما بهر حال ظهر رفتم سونو دکتر شاکری وقت گرفتم و عصر با بابایی رفتیم اونجا تا رفتیم دیدیم نوبتمون شده و خوابیدم و دکتر دستگاه رو گذاشت رو شکمم و شما هم پاهاتو تکون میدادی و صدای قلب نازنینتو شنیدم دوباره گروپ گروپ .عزیز دلم چشمامون برق شادی بود. از بس خوشحال بودیم نفهمیدیم دکتر چی گفت . فکر کردم منو صدا کرد و گفت دختر خانم. بعد بهش گفتم بچه ام سالمه؟ گفت : بله. گفتم : میشه جنسیتشو بگین: گفت: گفتم که دختر خانمه. عزیز دل مادر شما دختر شدی. خدا به من ...
2 دی 1392

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

حبه قند شیرین من. عاشقانه دوستت دارم. میدونی چرا ؟ چون لحظه به لحظه دارم باهات زندگی می کنی چون وقتی دارم تو رو تجربه می کنم می فهمم تا بحال هیچ چیز شیرین تر از تو نبوده. مامانی الهی قربونت بره. برام می نویسم که دوشنبه ٢٥ آذر رفتم پیش خانم دکتر مهربون آزمایش و سونو غربالگری رو دید و گفت خدا رو شکر همه چیز نرماله. آفرین نی نی نازم از این آزمون سربلند بیرون اومدی خسته نباشی گلم. قرص فرفولیک داد به جای اسید فولیک و من رو وزن کرد و دوباره همون بودم. به من گفت بخواب تا صدای قلب نازنین تو رو بشنویم. دستگاه رو گذاشت این ور کرد اون ور کرد صدای قلبت نمی اومد دکتر گفت این صدا رو می بینی داره می چرخه نی نی و اجازه نمیده بفهمم قلبش کجاست. و...
29 آذر 1392

انتظار خوشایند

سلام مامانی طلا خوبی عزیزم ؟ من که نمیدونم تو دلم چه جوری می گذره اما از خدا میخوام همچنان شاد و فعال به کارها و جست و خیزهات ادامه بدی. نی نی نازی خدا رو شکر ازمایش غربالگری هم خوب بود و من منتظرم که 25 آذر برم پیش دکترم و نتایج رو نشونش بدم و بهش بگم یه سونو بنویسه تادوباره شما رو ببینیم و بلکه به ما بگی گل دختری ؟ یا گل پسر؟ الهی فدای چشمات بشه مامان. هر چی هستی سالم و سرحال باشه. گاهی مامان غصه میخوره و یا کارش زیاده و یا شیر نمیخوره و غذا کم میخوره اما تو اصلا کار به این کارها نداشته باش از بدن مامانی بگیر واسه خودت و نوش جان کن منم قول میدم شیر بخورم . نی نی نازی حبه قند خودم ! امروز تو 3/5 ماهه هستی و الان اندازه...
17 آذر 1392

سونوگرافی 12 هفتگی

نی نی جون سلام. دیروز دوم آذر یه روز مهم بود چون باید سونو گرافی ان تی غربالگریتو انجام میدادیم. بعد از اداره من رفتم مطب و بعد بابایی اومد و وقتی نوبتمون شد نمیدونی چی دیدیم یه نی نی که اقای دکتر به ما می گفت این سرشه این پاهاشه این دستشه و بعد ما خودمون تشخیص میدادیم .  شما اگه بدونی چیکارا می کردی؟ چرخ میزدی اینوری میرفتی اونوری میرفتی یه جا اروم و قرار نداشتی. کلی از دستت خندیدیم. دکتر 2 تا نیمکره های مغزت رو هم نشون داد به ما . و اون لحظه ای که بابایی و من صدای قلبتو شنیدیم دوباره اون احساس خوب تو وجودم شعله ور شد.بابایی گفت این چیه ؟دکتر گفت داره اون تو اسب سواری می کنه صدای پای اسبشه . خوب صدای قلبشه دیگه. اول دستای ناز...
3 آذر 1392