سونوگرافی 12 هفتگی

نی نی جون سلام.

دیروز دوم آذر یه روز مهم بود چون باید سونو گرافی ان تی غربالگریتو انجام میدادیم. بعد از اداره من رفتم مطب و بعد بابایی اومد و وقتی نوبتمون شد نمیدونی چی دیدیم یه نی نی که اقای دکتر به ما می گفت این سرشه این پاهاشه این دستشه و بعد ما خودمون تشخیص میدادیم .

 شما اگه بدونی چیکارا می کردی؟ چرخ میزدی اینوری میرفتی اونوری میرفتی یه جا اروم و قرار نداشتی. کلی از دستت خندیدیم. دکتر 2 تا نیمکره های مغزت رو هم نشون داد به ما . و اون لحظه ای که بابایی و من صدای قلبتو شنیدیم دوباره اون احساس خوب تو وجودم شعله ور شد.بابایی گفت این چیه ؟دکتر گفت داره اون تو اسب سواری می کنه صدای پای اسبشه . خوب صدای قلبشه دیگه. اول دستای ناز و کوچولوت زیر چونه ات بود بعد گرفتی کنار سرت . مامانی وای از بس ورجه وورجه کردی دکتر گفت دیگه داره کفرمو در میاره. وای چرا مامانی یه جا بند نمیشدی نکنه خدایی نکرده بیش فعالی؟؟ خدا نکنه.

خلاصه دکتر گوشتو نشونمون داد انگشتای دست. دلت. وای بینیتو دیدیم و تیز بود عزیز دل مامان. حفره چشمهاتو دیدیم و فک دهانتو. مامانی شما 51 میلی متر بیشتر نبودی یعنی 5 سانت عزیزم دلم کوچولوم.

خلاصه دکتر نتونست تیغه بینیتو با مایع پشت گردنتو ببینه. به من گفت مثانه ام رو تخلیه کنم و یه شکلات بخورم و دوباره بیام. اومدم و دیدیم بله رخ را نشانمان دادی قربونت برم وضعیتت خوب بود و ان تی 1.3 بود خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

عزیز دلم فدای این شیطونیات برم اما خیلی برای من و بابایی جالب بود که همش می پریدی این ور و اون ور.

بابایی می گفت چه جوری این بچه رو جمع کنیم ؟ منم گفتم نمیدونم واله. بخدا اگه از این بچه شر باشی دیگه کارمون ساخته هست. دیگه  خاله ها منتظر بودن جنسیتت رو بدونن اما دکتر گفت معلوم نیست و کلی بخاطر این قضیه با خاله ها خندیدیم. همه خوشحال بودیم و شاد. امروز 3 آذر هم رفتم و آز غربالگری دادم و سه شنبه هم جواب می گیرم. مامانی حسابی برای خودت بازی و شادی کن اونجا .

تو دل مامانی محیط امنی هست که تو با خودت خلوت کنی دیگه وقتی اومدی بدنیا نمیذاریم تنها باشی. دوستت دارم اما نمیدونی چقدر زیاد. دیشب همش با خودم قربون صدقه ات می رفتم. برات میخوندم نی نی قشنگی نی نی ملنگی. الهی مادر فدات بشه.عاشقانه دوستت دارم نفس من.