سونو 16 هفتگی
نی نی گلم دختر ناز و مهربونم سلام عزیزکم نازدارکم
خوبی خانومی این روزها خیلی مشتاقم که حرکاتت رو حس کنم اما
نمی فهمم دکتر به من گفت بخاطر چربی های شکمت هست. باز چاقی و یه علت واسه ناکامی
من و حس نکردن تو.
گاهی نصفه شب بیدار میشم و می بینم طاقباز خوابیدم به اون
شونه میشم و دست رو دلم میذارم حس می کنم شما سفت شدی وسط دلم کیف می کنم دستم رو
می کشم رو دلم از خبری از تکون خوردن های شما نیست.
اشکال نداری مامانی صبر میکنه گلم . شما خانوم طلای منی.
مامانی عزیزم الان 5 روزه حس می کنم شکمم بزرگ تر شده و شما
کاملا جلوه نمایی کردی. این یعنی یه دنیا ذوق . مامانی از هفته دیگه من وارد ماه
پنجم میشم.این یعنی شما رو 4 ماه دیگه می بینیم.
مامانی روز دوشنبه به دکترم رفتم و دوباره صدای ضربان قلب
شما رو شنیدم این دفعه دیگه تکون نمی خوردی حس کردم شاید خواب باشی گلم. از خانم
دکتر خواستم که دوباره سونو بنویسه و شما رو ببینم و بعد هم شروع کنم واست خرید
کنم. آی کیف میده خرید کردن واسه گل دخترم.
خانم دکتر واسم 19 بهمن سونو نوشت که شما رو ببینم.خدا رو
شکر سونو قبلی رو که دید رشد شما خوب بود و خیلی ذوق کردم.
مامانی من هنوز نیم کیلو مونده که به وزن قبل از بارداریم
برسم اما نمی دونم چرا ایندفعه رفتم دکتر به من گفت از ماه قبل 4 کیلو اضافه کردم
. خیلی تعجب کردم اما دوباره اومدم خونه و دیدم وزنم همونه 4 کیلو اضافه نکردم ١/٥
کیلو اضافه کردم. نمیدونم ترازوی من دیجیتالی هست واسه دکتر عقربه ای.
بهر حال به من گفت برنج کمتر بخورم و میوه هم روزی 2 عدد.
دیگه ازحالت های بارداری بگم که دیگه از بوی بد حالم بهم
نمیخوره فقط گلاب بروت اوق می زنم. همین و بس. و دیگه اینکه حس می کنم داره دستام
و پاهام یه مقدار ورم می کنه اولا که کفشام کیپ شدن و حلقه ازدواج من و بابایی هم
کیپ راستش ترسیدم حلقه تنگ بشه و بعدا باید ببرنش به همین خاطر از دستم در آوردم
الان یه حس بدی دارم البته رینگمو انداختم .
ای دختر شیطون اینهمه تغییر وتحول ایجاد کردیا.
مامانی خیلی طول کشید و عکس سونو 16 هفتگیتو واست الان
میذارم.
با آرامش تو دلم واسه خودت زندگی کن دختر خانم طلا.