نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

حـــبه قـنــد

واکسن دو ماهگی و بلند کردن سر

1393/5/14 11:56
نویسنده : مامان حبه قند
3,238 بازدید
اشتراک گذاری

نیروانا خوشمزه حبه قند من واکسن دو ماهگیت هم زدیم.

عزیز دلم هردومون گریه کردیم. صبح روز شنبه بیدار شدم و قطره استامینوفن رو بهت دادم و بعدش همراه بابایی رفتیم مرکز بهداشت و قد و وزن تو رو انجام دادن و بعد خوابوندمت و قطره فلج اطفال رو تو دهنت ریختن و تو به ما می خندیدی بعد یه امپول بهت زدن و جیعت رفت هوا و من بغلت کردم و خانومه گفت یه دونه دیگه امپول داره یادم نبود هپاتیت هم هست و دوباره تو گریه کردی بغض کردم و بابا هم اشک تو چشاش جمع شد بردیمت خونه و بهت شیر دادم خوابیدی و دو ساعت بعد بیدار شدی و بنای گریه گذاشتی پاتو تکون می دادی و گریه ات می گرفت. کلی دلم می سوخت برات کمپرس آب سرد گذاشتم اما بازم جیغ میزدی می خواستم بهت شیر بدم اما اصلا نمی خواستی بمیرم برات مامانی که اینهمه درد داشتی رات می بردم و تو گریه میکردی من هم گریه میکردم زنگ زدم به بابایی و گفت زود میام خونه .

خیلی تنها بودم نمی دونستم حوله رو بچلونم تو رو بگیرم پتو بندازم  روت . همش گریه میکردم و تو گریه هایی میکردی که تا حالا من ندیده بودم. الهی مادرت به فدات بشه عزیز ترینم.

چهار ساعت ناراحت بودی و عصر بهتر شدی و عصر هم مامان زهره اومد پیشمون اما خوب تو توی بغل من آروم بودی حتی بابایی هم بغلت کرد گریه کردی.

الهی بمیرم که تو اینهمه درد کشیدی. عزیز ترینم وبعد دیدم پات قلمبه شده و دو جاش قرمز و کبوده الهی من نباشم درد تو رو ببینم.

دوستم به من گفت امشب نخوابی چون ممکنه نیروانا تب کنه و خطرناکه خلاصه من همراه خودت تا 4 صبح بیدار بودم و مدام چکت می کردم که مبادا تب نکنی.که خدا رو شکر تب نکردی فقط جای آمپولت سفت شده.

دختر نازم 2 روز هست یه کار جدید یاد گرفتی و اون اینه که سرتو خیلی زیاد از جات بلند میکنی حتی وقتی خوابی هم انجام میدی  دیشب با بابایی ازت فیلم گرفتیم مامانی خاله ساعده دوستم اومده بود دیدن تو و گفت تو خیلی تخس هستی گفت از چشمات معلومه الهی فدای چشمات بشم.

عزیزم واکسن دوماهیگت به من خیلی سخت گذشت . الهی هیچ وقت مریض نیاشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهزاد مامان عرفان
14 مرداد 93 12:30
سلام عروس گلم. دردت اومد خاله جون. مي كشمشون. دخمل مامان رو كي بوف كرد. نترس خاله جون عرفانم هم زده تا يه 20 روز ديگه دورباره داره كه مال 4 ماهگيه. قوي باش گلم.
مامان حبه قند
پاسخ
آره خاله خیلی دردش اومد. آخی این دفعه دکتر به من گفت اون یکی پاشو بزنه اونیکه هپاتیت زده . جاشو عوض کنه . تو هم رعایت کن خاله.
مامان مهنا
14 مرداد 93 13:24
عزيزم خداروشكركه بخيرگذشته ونيروانا جووني حالش خوبه
مامان حبه قند
پاسخ
آره خاله راستی مهنا چیکار کرد؟
مامان علی کوچولو
15 مرداد 93 11:19
الهی دخمل ناز وقتی گربه میکنن دل آدم ضعف میره، انشالله که برای واکسن بعدی اینقد اذیت نمیشه.
مامان حبه قند
پاسخ
خدا کنه .تب نکنه. عزیز مامان کلی گریه کردو.
مامان نی نی کوچولو
15 مرداد 93 22:55
آخی خاله برات بمیره ببین چقدر پاهاش کبود شدهجانم پاهاش درد میکرده دیگه نانازی آخی.میدونم خانمی چقدر سخته..... خاله قربونت بره زود خوب میشی خوشگلممامانی روی پاش حوله ی گرم بزاری تا کبودیش بره.طاها هم تو واکسن 6 ماهگی خیلی اذییت شد.تب کرده بود بجوری.یه بدی هم داره از مزه ی استامینوفن اصلا خوشش نمیاد و همه را بالا میاره.باعث شد که بچه ام خیلی بیتابی کنه.پاشویش کردم بهتر شد ولی هنوز هم پای چپش یخورده باد داره.نیروانای گلم اگه خاله پیشت بود کلی اون پای اوف شده ات را حساااااااااااابی ماچ میکرد.حیف که از هم دوریم
مامان حبه قند
پاسخ
آره مامانی نمیدونی دخترم چقدر سختش بود. دکتر به من گفت کمپرس گرم نذارم نمیدونم چیکار کنم هر کی یه چیزی میگه. بهداشت گفت بذار. مرسی خاله مهربون.
یاسمن
18 مرداد 93 1:02
ای جونم مبارک باشه عزیزم این نشون میده دخملمون داره خانم تر میشه ولی واقعا این واکسن مشکلی شده واسه مادر وپدر ها مخصوصا مامانا چقدر غصه میخوریم وقتی میبنیم جیگر گوشه هامون درد میکشن ولی از طرفی ام واسه سلامتیشون لازمه
مامان حبه قند
پاسخ
آره بخدا دلم واسشون می سوزه گناه دارن آخه کوچولو هستن هنوز.
maman elaheh
2 شهریور 93 12:09
وااااااااااااااااای واکسن بچه سالم آدم میبره مریض میکنه میاره آدم جیگرش میسوزه ولی خوب برای سلامتی آینده
مامان حبه قند
پاسخ
آره دیگه کاریش نمیشه کرد واکسنه باید زدش