نیروانا و خواب
دختر گلم سلام عزیزم این روزها کنار تو بودن برای من زیباترین اتفاقه . عزیزترینم روزهام با دیدن روی ماه تو شروع میشه و شبا روی ماه تو رو می بینم و میخوابم.
عزیزم خانومم حسابی بغلی شدی و این رو مدیون بابای مهربونتون هستیم البته هر دفغه دوست داری یه مدلی بخوابی اما واقعا بغل کردنت سخته و من با باباییت گفتم که دیگه باید نیروانا رو روی پا بخوابونیم چون وقتی وزنش بره بالا دیگه نمی تونیم بغلش کنیم. حالا تو گریه میکنی و ما داریم این سختی رو می کشیم که تو رو عادت بدیم.کلا هر دفعه یه مدلی یه دفعه سر شونه آرومی یه دفعه رو به جلو یه دفعه روی دست و کلا قلقت هنوز دست ما نیومده .
این روزها وقتی باهات حرف می زنم به من می خندی اینگار من رو می شناسی میخندی و با تابلو و لوستر میخندی. گاهی تو خواب میخندی و نفس های تند تند می زنی و گاهی لب ور می چینی و گریه می کنی.
وقتی بیداری باسنتو سفت میکنی و پاهاتو حائل قرار میدی و چرخ می زنی واقعا تعجب می کنم نی نی به اندازه ی تو نباید این کارها رو بکنه!!!!
وقتی بلندت می کنیم پاهاتو روی دلمون سفت میکنی و ذوق می کنی . سعی می کنم هر روز ازت فیلم داشته باشم عزیزم.
مامانی هنوز خوابت منظم نشده و گاهی تا 6 صبح بیداری مامانی وقتی میخواد خوابت بگیره چشماتو بزور باز میکنی . عزیزم گاهی 2 و یا 3 می خوابی و باز 6 صبح بیدار میشی و صبحها هم 2 ساعت تو خواب زور میزنی و میخوای خودتو چنگ بزنی که پی پی کنی.
عزیزم می بوسمت و همیشه سلامتیت رو ارزو دارم.
یه شب با بابایی رفتیم بستنی بخوریم که این لباستو پوشیدیم و کلی ذوق کردیم دخترمون حالا دیگه شکل دخترا شده.
وقتی با مامانت داری میخندی و دوستی می کنی.