نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

حـــبه قـنــد

خالص مثل تـــــــــــو

1392/7/9 18:34
نویسنده : مامان حبه قند
267 بازدید
اشتراک گذاری

یه دنیا نه نمیدونم بگم اندازه چقدر خوشحالم چقدر هیجان دارم و چقدر مواظبم بخاطر اینکه تو اومدی. دلبرک ماما بالاخره پا به اینجا گذاشتی و اومدی و من رو شاد کردی. من و بابایی کلی خوشحال هستیم یه عالمه ذوق کردیم و باورمون نمیشد شما بالاخره قدم رنجه کردین و تشریف آوردین.

میدونی اصلا باورم نمیشد این ماه تو بیای پیش ما . از کجا برات بگم ؟ اهان از اینجایی میگم که ماما مریض شد و سرما خورد قبل از اینکه بره دکتر رفت و یه بی بی چک گرفت بی بی چک ناقلا نشون نداد تو توی دلم خونه کردی. خلاصه ماما رفت دکتر و دارو خورد البته محض احتیاط امپولشو نزد و داروها رو هم کامل نخورد. خلاصه ماما تو روزهای بعدی دید که سرش گیج میره و مینیمم فشارش بالاست. خلاصه به خودش نوید میداد که حتما تو توی دلش هستی اما می گفت :به خودم  وعده  وعید نمیدم. تا اینکه قرار شد خاله پری بیاد(٣ مهر ٩٢) اما نیومد بابایی مسیج میداد به ماما که خبری شد . ماما هم می گفت : نه.مژه خلاصه بابایی رفت و یه بی بی چک خرید حتما فکر می کنی که معمول شدی؟ نه بابا تو خیلی ناقلایی. ماما و بابایی این ماه هم مایوس شدن. دو روز گذشت و جمعه شد ٥ مهر و بابایی دوباره بی بی چک خرید اما تو قایم شدی. بابایی به ماما گفت حتما فردا برو آزمایش بعد برو دکتر. ماما این دست و اون دست کرد و ٦ مهر رفت آزمایش اورژانسی داد تلفن زد ازمایشگاه و جواب رو گرفت و دکتر گفت بتا ١٦٢ بود ماما خوشحال اما اقای دکتر گفت باید ٤٨ ساعت دیگه دوباره آزمایش بدین شاید خارج از رحم یا کیست باشه. نمی دونستن تو وروجک تر از این حرفایی. 

فردا شب بابایی دوباره بی بی چک خرید و دوباره منفی بود و استرس سراسر وجود ماما و بابا رو گرفته بود. صبح زود ٨ مهر٩٢  ماما و بابایی رفتن ازمایشگاه و قرار شد اورژانسی جواب بدن. خلاصه تا اینکه مامان رفت آزمایشگاه و با اضطراب پرسید بتا چند؟ گفتند : ٣٣٩ 

یوهووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

ماما سر از پا نمیشناخت پرید پیش دکترش و اونهم گفت بله شما نی نی تو دلتون هست. فقط باید مواظب باشید. کلی توصیه به مامان کرد و قرار شد ٣٠ مهر برای شنیدن ضربان قلب پاکت به سونو گرافی بره. 

اگه بدونی چقدر ماما خوشحاله شبش می خندید و تو خونه راه میرفت اگه بدونی چقدر ارزوهای خوب داره واسه اومدن تو. بابایی هم شادی می کنه و کلی به ماما میرسه که سلامت باشه واسه رشد تو.

یه نصیحت مادرانه : خوب رشد کن از چیزی نترس و حسابی ت ودلم جاگیر پاگیر بشو. خیلی دوستت داریما.

اگه بدونی ، اگه بدونی ، اگه بدونی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سیمین
15 اردیبهشت 93 16:07
انشالله قدمش خیر باشه
مامان حبه قند
پاسخ
ممنونم سیسمین جان همیشه در پناه خدا باشید.