یازدهمین ماهگرد نیروانا
صبح ماهگرد نیروانا رفتیم بیمارستان پارس تا آزمایشش رو بدیم آزمایش چکابش که دکترش داده بود واسه آهن و ویتامین D3 و ...
نیروانا دختر ماهم خیلی اذیت شد وقتی پذیرش شدیم و صندوقم حساب کردیم متوجه شدیم جمعه ها
بخش اطفالش تعطیل هست و مجبور شدیم بصورت عادی ازش خون بگیرن.
دخترمو خیلی اذیت کردن و نتوستن رگشو پیدا کنن و سرنگو چرخوندن و نیروانا هم علیرغم اینکه دستشو گرفته بودیم تکون داد دستشو و رگ دست دخترم پاره شد.
دخترم خیلی گریه کرد منم گریه کردم . به اونها هم اعتراض کردم و گفتن برم شیرش بدم دخترم هق هق میزد. نیروانا رو آروم کردم و اومدم دوباره ازش خون بگیرن وقتی اون آقا رو دید دوباره گریه کرد و دخترم خیلی اذیت شد خیلی گریه کرد و دوباره شیرش داد وخوابش برد.
دستش کبود شد و کلی ناراحتم بخاطر این قضیه. اصلا اینگار هر چی جای خوب میریم بدتره کاش نزدیک خونه رفته بودم.
عصرش هم خاله مژگان واسش کیک خرید و دیگه ما نرفتیم بیرون شمع بگیریم.و دخترمون با اینکه بیحال بود اما ماهگرد یازدهمش هم گرفتیم و از دخترم عکس انداختیم.
ماه دیگه جشن یکسالگی نیروانا خانم بسلامتی برگزار میشه و خدا رو بابت داشتنش شکر میکنم.
وقتی با عروسکت بازی میکنی
وقتی شایان پسر خاله ات نگاهت میکنه و تو خجالت می کشی