نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

حـــبه قـنــد

یازدهمین ماهگرد نیروانا

1394/2/12 21:10
نویسنده : مامان حبه قند
914 بازدید
اشتراک گذاری

 

صبح ماهگرد نیروانا رفتیم بیمارستان پارس تا آزمایشش رو بدیم آزمایش چکابش که دکترش داده بود واسه آهن و ویتامین D3 و ...

نیروانا دختر ماهم خیلی اذیت شد وقتی پذیرش شدیم و صندوقم حساب کردیم متوجه شدیم جمعه ها

بخش اطفالش تعطیل هست و مجبور شدیم بصورت عادی ازش خون بگیرن.

دخترمو خیلی اذیت کردن و نتوستن رگشو پیدا کنن و سرنگو چرخوندن و نیروانا هم علیرغم اینکه دستشو گرفته بودیم تکون داد دستشو و رگ دست دخترم پاره شد.

دخترم خیلی گریه کرد منم گریه کردم . به اونها هم اعتراض کردم و گفتن برم شیرش بدم  دخترم هق هق میزد. نیروانا رو آروم کردم و اومدم دوباره ازش خون بگیرن وقتی اون آقا رو دید دوباره گریه کرد و دخترم خیلی اذیت شد خیلی گریه کرد و دوباره شیرش داد وخوابش برد.

دستش کبود شد و کلی ناراحتم بخاطر این قضیه. اصلا اینگار هر چی جای خوب میریم بدتره کاش نزدیک خونه رفته بودم.

عصرش هم خاله مژگان واسش کیک خرید و دیگه ما نرفتیم بیرون شمع بگیریم.و دخترمون با اینکه بیحال بود اما ماهگرد یازدهمش هم گرفتیم و از دخترم عکس انداختیم.

ماه دیگه جشن یکسالگی نیروانا خانم بسلامتی برگزار میشه و خدا رو بابت داشتنش شکر میکنم.

وقتی با عروسکت بازی میکنی

وقتی شایان پسر خاله ات نگاهت میکنه و تو خجالت می کشی

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

نغمه
16 اردیبهشت 94 12:34
الهی بگردم خاله چقد اذیت شدی... ما هیرادو بردیم نیلو و خب خدایی خیلی وارد بودن... طفلی دخترمون... بزرگ میشه یادش میره... تنش سلامت
مامان حبه قند
پاسخ
کاش نزدیک خونه برده بودم همیشه جاهای معروف این طورین.
مامان مهنا
17 اردیبهشت 94 0:52
اخی نیروانا جونم خیلی ناراحت شدم به خاطر دستت عزیزم خداروشکرکه بخیرگذشته 11ماهگیتم مبارک خوشگلم
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی عزیزم یازده ماهگی مهنا جون مبارک.
مامان راضی
17 اردیبهشت 94 17:37
اخی الهی بمیرم عزیزم چه ناااز شده با این لباسش ماشالااااااا
مامان حبه قند
پاسخ
محدثه گلی چطوره؟😓ممنونم
مادر
18 اردیبهشت 94 18:41
عزیز دلمی تو دخمل پیرهن گلگلی قربونت برم دلم پاره شد براش عزیز دلم انشاله دیگه پیش نیاد این اتفاق برا خانوم گل چه جالب از شایان فقط خحالت میکشه عزیزم
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی خاله جون.دخترمون پسرا رو شناسایی میکنه. ایشاله همه بچه ها سلامت باشن. بازم بخاطر قطره آهن سپاسگذارم.
*مامان فرزانه*
19 اردیبهشت 94 16:50
سلام به شیرین ترازحبه ی قندعزیزدلم نبینم گریه هاتو.چراباهات اینطوری کردن؛وقتی بلد نیستن ازبچه خون بگیرن واسه چی این کارومیکنن.مگه دل ندارن.فدات بشم که چشم های تیله ای دخمل مارو پشت اشک کردن.همیشه سلامت باشی نیروانای خاله
مامان حبه قند
پاسخ
خاله جون واقعا سخت و دردناک بود.
نگار
20 اردیبهشت 94 10:46
یازده ماهگیت مبارک عزیزم سلامت باشی همیشه....ای وای که شما تا بزرگ شید ما مامانا پیر میشیم از غصه...هلیا هم بعد از یکسالگی مریض شد و حتی یک هفته بیمارستان بستری شد
مامان حبه قند
پاسخ
وای خدا بیمارستان. تن آدم میلرزه.ایشاله خوب بشه.
مامان علی کوچولو
5 خرداد 94 18:04
عزیزم چقد این لباس بهت میاد .پیشاپیشم تولدت مبارک
مامان حبه قند
پاسخ
خیلی ممنونم خاله خوب و مهربونم
ĸoѕαr
10 خرداد 94 17:46
سلام خاله جون خوشحال میشم بهم سربزنید..
مامان حبه قند
پاسخ
حتما عزیزم.
مهسا
14 خرداد 94 15:33
عزیزم.. دخمل بانمک و نازی دارین ایشاا.. هیچ وقت ناراحتیش رو نبینین.. ما هم واسه این چکاپ یه سالگی کلی مکافات و برو بیا داشتیم! ولی معلومه ماشاا.. دخترمون قویه.. بعد از اون همه اذیت شدن, لبخند خوشکله از رو لباش نرفته
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی عزیزم ایشاله که چکاپ شما هم به خیر و خوشی تموم شه.
مهسا مامی رها
18 خرداد 94 17:30
سلام خانومی...یه سوال داشتم.. قالب وبلاگ نیروانای عزیز رو چه جوری درست کردین؟ منظورم عکس بالی وبلاگه؟ من توی سایته پیچک رفتم ولی چیزی دستگیرم نشد!ممنون میشم راهنماییم کنین
مامان حبه قند
پاسخ
عزیزم پدر نیروانا تخصصشون برنامه نویسی هست ایشون درست کردن .
مهسا مامی رها
19 خرداد 94 12:28
تولدت مبارک فرشته کوچولو مامانش کجایی؟بیا با عکس های خوشکل دخملی
مامان حبه قند
پاسخ
بخدا خیلی درگیر بودم الان چند تا پست نوشته ام که باید حجم عکسا رو کم کنم بذارم تو وبلاگ . حتما میام عزیزم.
مامان راضی
23 خرداد 94 0:18
تولدت مبالک عزیزمممم محدثه جونمم خوبه . دست بوسه
مامان حبه قند
پاسخ
فدای گل دختری بشیم ما.
صفورا مامان آوا
27 خرداد 94 11:11
هزاااااااار ما شا ا... چه شیرین شده بووووووووووووس رمز خصوصی
مامان حبه قند
پاسخ
تنکیو/