نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

حـــبه قـنــد

جشن تولد یکسالگی نیروانا جون

1394/3/21 19:11
نویسنده : مامان حبه قند
1,247 بازدید
اشتراک گذاری

گل خوشبوی مامان قرار بر این شد که جشن تولدت رو هفت خرداد بگیریم بخاطر اینکه روز یازدهم خرداد روز دوشنبه بود و وسط هفته نمیشد مهمون دعوت کرد.

عزیزم من روز چهارشنبه 6 خرداد رو مرخصی گرفتم که به کارهای تولد برسم صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم شما یه سرفه کردی و از چیزی که می ترسیدم به سرم اومد . متاسفانه دست زدم به سرت و دیدم که شما تب داری و عطسه هم کردی و من سریع به دکترت زنگ زدم و واسه همون روز وقت گرفتم دکتر گفت فقط گلوت قرمزه و دارو داد و سفارش کرد که شیاف ها رو مرتب استفاده کنیم.

شما از اونروز شدی یه آدم بی حوصله که فقط به مامانت چسبیده بودی و مامان با یه عالمه کار نمی دونست چیکار کنه شما تب داشتی اما تبت خفیف بود.

قرار بود جشن رو با تم توت فرنگی بگیریم اما اینقدر مریضی شما همه چی رو بهم ریخت که خیلی از کارها رو یادمون رفت انجام بدیم. یکیش تزیین غذاها به شکل توت فرنگی.

قربون روی ماهت برم وقتی تولد شروع شد شما همراه بابایی رفتی خونه ی خودمون آخه تولد خونه مامان زهره برگزار شد . و اول جشن تولد که خاله ها داشتن نانای می کردن شما نبودی رفتی خونه و یه استراحت کردی و برای کیک بریدن اومدی  و اصلا حوصله نداشتی لحظه قشنگش اون وقتی بود که لباس توت فرنگیتو پوشیدی و آهنگ تولد مبارک رو زدن و من شما اومدیم توی سالن.

البته برات دامن توتو توت فرنگی درست کردم که شما از تورهاش می ترسیدی و چندشت میشد.

بهر حال جشن به خوبی برگزار شد وخدا رو شکر به خاطر داشتنت.

جشن تولد نیروانا خوشمزه به روایت تصویر

کارت تولد که بابایی زحمت درست کردنش رو کشیدن.

 

شاه دخت توت فرنگی

میز عصرانه شامل دلمه برگ مو ، سوسیس انگشتی، سالاد الویه ، سالاد کلم, لقمه ژامبون،ژله دو رنگ سبز و قرمز، ژله توت فرنگی ، دسر پاناکوتا

برگه یادگاری

کلاه تولد که یادمون رفت سرت بذاریم.

بعد از رفتن میهمانها

اون روز همه خانواده مون خیلی زحمت کشیدن از مامان زهره و بابا بزرگ که کلی تو زحمت افتادن و خونشون رو در اختیارمون گذاشتن تا خاله ها. بابای مهربون خودت هم خیلی خسته شد به جز کارهای تولد که خانومی اومده بود برای کمکمون اما استرس مریض بودن شما ,همه رو غصه دار کرده بود.

تب شما 5 روز طول کشید و جز سخت ترین روزهای عمرم بود. شاهزاده کوچولو همیشه خندون و سالم بمون.

از همه مهمونا تشکر میکنم از تمام بچه هایی که اومدن و با خنده هاشون تولدتو رنگین کردن. خوشحالم به تک تک مهمونا خوش گذشته و برای بچه ها خاطره ای زیبا شده. خودت هم میدونم که یادت نمی مونه اما با دیدن عکسا روزی لذت خواهی برد که شاه دخت توت فرنگی شدی و یه تولد خاطره انگیز داشتی.

مامانی جونی ؛ من و بابایی تمام دو نفره هامون رو با تو دیگه تقسیم میکنیم.

باز هم شکر خدایا شکرت بخاطر داشتنت بخاطر بودنت.

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان مهرسا
18 تیر 94 8:23
تولدت مبارک باشه عزیزم انشاا... 1200ساله بشی به به چه مامان با سلیقه ای خوش به حالت با این مامان خوبی که داری
مامان حبه قند
پاسخ
خواهش میکنم کاری نکردم براش خانومی.
مامان راضی
22 تیر 94 13:18
خسته نباشی خانومی تبلدت مبارک گلممم ماشالا به دخمل توت فرنگی خاله 120 ساله بشی عزیزم
مامان حبه قند
پاسخ
ممنون خاله راضی محدثه گلی رپ ببوس
مامان راضی
22 تیر 94 13:18
سلام دوست جونی دوست داشتی شمارتا خصوصی بده تا با هم از طریق واتساپ و ... هم در ارتباط باشیم فدای تو
مامان حبه قند
پاسخ
عزیزی چشم حتما در اسرع وقت.
*مامان فرزانه*
21 مرداد 94 13:55
نیرواناجونم الهی که 120 ساله بشی و مامان جون در تدارک جشن تولدهاو ودکترات باشه عزیزدلم.مامانش تم تولدش خوشکله خسته نباشی
مامان حبه قند
پاسخ
قربون مامانی فرزانه.لطف داری