نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

حـــبه قـنــد

نیروانا و سوپ

1393/9/4 14:45
نویسنده : مامان حبه قند
915 بازدید
اشتراک گذاری

می نویسم می نویسم تا ثبت بشه که خدا چه نعمتی به من داده.که شکر گذار باشم.دختر ماه من دندون کوچولوت هر روز بیشتر بزرگ میشه یه دندون تیز که گاهی ممه مامانی رو گاز میگیره.

این روزها به غلت زدن و چرخ زدن ادامه میدی و هنوز من شما رو نگذاشتم رو بالشتت شما اومدی وسط اتاق متاسفانه میترسم به مبلا برخورد کنی عزیز دلم.

امروز سوپتو شروع کردی و خوردی چند روزه با حریره بادوم قهری و یاد گرفتی دهنتو میبندی.نمیدونم از طعم تکراریش خوشت نمیاد و منتظر طعم جدیدی ! امروز سوپت که شامل ماهیچه هویج برنج بود رو خوردی عسلم.از همه بیشتر آبه رو دوست داری.

پروژه رفتن به خونه مامان زهره همچنان ادامه داره.شما وقتی شیر بخوای با قاشق شیر دوشیده شده رو بهت میدن و وقتی هم خوابت بیاد پستونک بهت میدن و شما با اشتیاق میخوردی. ما هم راضی هستیم به رضای خدا.

جمعه گذشته وقتی خونه خاله مژگان بودیم تو به بابایی نگاه کردی و با آهنگ قشنگی گفتی بابا.میدونم عمدی نبود اما آنچنان لذت بخش بود که نگو.

خواب شبهات گاهی خوبه و گاهی تا 3 بیداری گاهی شبا سه ساعت هم بیدار نمیشی گاهی 1 ساعت یکبار بیدار میشی.

سرت خیلی شبا رو بالش عرق میکنه پشت موهات هم که بلند شده بود خاله کوتاه کرد اما فایده ای نداشت.

عزیز دل مامانی نیروانا خانومی وقتی میخواهیم بیرون بریم و من مانتو میپوشم آروم میشی و منتظر که بریم دد.

عزیزترینم وقتی میذارمت خونه مامان زهره و میرم یک اتاق دیگه بعد از یکساعت میام وقتی منو میبینی باهام از دور حرف میزنی میخندی و اشکای من جاری میشن.دعا کن مرخصیم درست بشه و بیشتر پیشت بمونم.

امان از اون لحظه هایی که خواب بیدار شی و من کنارت نباشم و آما آما میکنی و دلم کباب میشه.

از وقتایی بگم که بغل دیگران هستی و وقتی بابایی میگه بیا بغلم خودتو پرت میکنی سمتش.از اینکه صبحها دنبالش هستی.حتی اگه شش صبحم بیدار بشی و شیر بخوری اگه بابایی اون دور و.بر باشه و ببینیش شروع می کنی خندیدن بهش. اینقدر قشنگ بهش میخندی.

از وقتایی بگم که که تو رختخوابت هستی بیدار میشی از خواب و مامانی رو نگاه می کنی منم زیر چشمی تو رو نگاه می کنم و تو هم منتظری تا مامانی بیدار بشه . اما من تا شما تکون میخوری بیدار میشم.

اینجا تو رختخوابی و داری دلبری می کنی.

داری آهنگ کارتون فروزن (سرمای خفته ) رو می بینی و می خندی.

خونه مامان زهره نشستی رو میل و دلبری می کنی.

دختر نازنینم فرشته کوچولوم همیشه در پناه خدا باشی عزیزم.

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان صدیقه
16 آذر 93 7:13
عزیزدلم .نیروانا جووون خیلی نازه ماشاله. ماهان منم تقریبا همین خصوصیات رو داره وتو خواب خیلی عرق می کنه.
مامان حبه قند
پاسخ
دکتر به من گفت آهن بدیم خوب میشه
مامان مهنا
16 آذر 93 16:06
آخی عزیزم دیگه دخترامون بهمون وابسته شدن و از همه بیشتر میخوان کنار ما باشن منم مهنا رو وقتی تنها میزارم حتی برای نیم ساعت بعدش که منو میبینه کلی ذوق میکنه و البته گریه
مامان حبه قند
پاسخ
الهی. حالا شما سرکار نمیری و مشکلی نداری اما من باید سر کار برم.