نیروانا سقا میشود.

دخترم قبول باشه. 

پارسال وقتی عاشورا و تاسوعا ما رفتیم هییت خاله مژگان به من گفت نذر کن نی نی سالم باشه تو هم تا 7 سال سقاش کنی حالا چه دختر باشه چه پسر.خدا شما رو به من و بابایی داد و صحیح و سالم.انشالله امانت داره خوبی باشیم.

تاسوعا بابایی برات سربند و روسری گرفت و ما تو رو سقا کردیم سوار بر کالسکه رفتیم سینه زنی ببینیم.

شما خوابیدی من همش میترسیدم که از صدای طبل بترسی و بیدار بشی.اما خوابیدی.اونجا گریه ام گرفت از خدا و امام حسین خواستم.قسمش دادم به علی اصغر که تو رو سالم واسمون نگه داره.آخه مامانی خواب ديدم که تو رو دزدیدن و خیلی حالم بد بود خدا اونروز و نیاره.

دختر نازم مهارت چرخ زدنت بیشتر شده برمیگردی و یه چرخ میزنی.اگه نذاریمت سر جات کل خونه رو با چرخ چرخی میری.

جدیدا بابابابا میگی و بابایی حسابی ذوق میکنه.  جیغ میزنی و حسابی خوشحالی.

غذاتو میخوری و از چند روز دیگه حریر بادوم شروع میشه.

شما همراه من و بابایی اومدیم به قرار با همکارای قدیمی مامان در کافه سپید گاه..شما خواب بودی تو ماشین و من رفتم تو کافه و برگشتم شما پیش بابایی خواب بودی.

یه روزم که با هم رفتیم خونه خاله مهتاب دوستم که اصلا نذاشتی غذا بخورم.

همش از خوشحالی جیغ میزدی اما دوست داشتی بغل باشی.هیچ کجا آرامش خونه رو واست نداره.تو خونه راحتی.

به توصیه دکترت شبا دستتو میگیرم میخوابم و تو راحت تر میخوابی.

امیدوارم با اینکار وابسته نشی.همچنان به شیشه علاقه ای نداری.امیدوارم علاقه مند بشی.

دوستت دارم گل دخترم