نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

حـــبه قـنــد

ازشیر گرفتن نیروانا و سال جدید

1395/1/3 1:27
نویسنده : مامان حبه قند
642 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دقیقا سه.روزه پاکی. یعنی دیگه ممه نمیخوری. چند وقتی بود که.میخواستم کم.کنم ممه.خوردنتو اما تو تا حوصله ات سر میرفت می اومدی سراغش و ممه میخواستی. و دیگه باید کم میشد با مشاورت صحبت کردم که هیچ مدلی کم نمیکنه و اون استفاده از صبر زرد رو پیشنهاد کرد و دیگه مجبور شدم که داروی تلخک رو از داروخانه بخرم اما یک هفته ای بود که این دست و اون دست میکردم. هر چند مامان زهره پادرمیانی کرد که دوماه دیگه بهش بده اما تعطیلات نوروزی زمان خوبی بود که اگه تو بهانه بگیری پیشت باشم.

بالاخره روز 28 اسفند دارورو زدم به سینه ام وشما اومدی و میک زدی بعد سرفه کردی و بهت گفتم ممه اه اه اه و بردمت بهت آب دادم و تو دوباره اومدی سراغش و دوباره بهت گفتم ممه اه اه اه و بهت آب دادم و تا شب دو بار دیگه خواستی. میومدی رو پام نشستی و به من گفتی ممه اه اه اه. وقتی تلخی ممه رو خوردی بعدش که آب خوردی رفتی پشت پنجره و بلند گفتی پیشی و بعد یه سری کلمات نامفهوم با صدای بلند گفتی فکر کنم شکایت منو پیش پیشی کردی.

خیلی دلم آتیش گرفت تو این کارا رو میکردی و من یواشکی اشک میریختم.

فرداش هم اومدی و ممه خواستی و بازم تلخک زدم . اما تو انگار تسلیم نمیشی هنوز میای رو پام میشینی و میگی بزنم بالا و سرتو میذاری روش یا کنارشو بوس میکنی.

بمیرم واست هنوز بعد از سه روز بازم میای و ممه میخوای.

کلمه های زیادتری یاد گرفتی با حالتکشدار سلام میکنی به آب میگی آ به شیر میگی شی. به شایان میگی شایا.

عکسهای عید و تعطیلات

از اون دخترایی که یکسره تلفن و موبابل دستت هست.

خدا رو شکر پروژه ممه هم یه خیر و خوشی تموم شد.

دوستت دارم عزیز دلم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)