بیست و یک ماهه من
نیرواناجونم عشق مامانی
امروز بیست و یک ماهه شدی یه دختر باهوش هستی که روز به روز کارای جدید یادمیگیری واقعا نمیدونم از کدوم کارات نوشتم اما خیلی از پیشی خوشت میاد و بهش میگی بیشی
کارای جدیدت اینه که غذا روفوت میکنی. بوس میفرستی. حرکات انیمشین انگلیسی mother goose club رو انجام میدی و بابایی باهات میخونه.
خدا رو شکر مدل خوابیدن شبت خیلی بهتر شده یعنی اینکه دوباره میای کنارم میخوابی ومیچسبی به من و لالا میکنی اما همچنان چنددفعه تا صبح از خواب بیدار میشی.وابسته پستونکی و عادت به خوردن ممه ترک نمیشه هر چی دارم کم میکنم اما وقتی بیکار میشی گیر میدی بهش تصمیم دارم تا عید ترکت بدم .
چند روز پیش واسه خرید کفش رفته بودم سپهسالار که اونجا از این سگایی که هاپ هاپ میکنه و عروسکه دیدی همیشه میگفتم این چیه مردم واسه بچه شون میخرن بعد بهت گفتم نیروانا این چیه گفتی بیشی.بعدش رفتیم و برگشتیم دوباره نگاهش کردی و اومدی سمتشو بغلش کردی حتی میخواستم برات یه کرم رنگشو بردارم و اونو دادم دستت اما انداختیش و همین صورتی بد رنگه رو خواستی.
عزیز دلم خیلی وابسته مامان بزرگ و بابا بزرگ شدی و دوستشون داری عصرا که میخواهیم بریم خونه باهاشون بای بای میکنی و بوس میفرستی.
تلفن دستت میگیری و تو خونه راه میری و بلند بلند حرف میزنی.عاشق توت خشک هستی.و کلا عشق خوراکیای شور هستی مثل خیارشور کشک. آش رشته با کشک زیاد..
هزار ماشاله یادگرفتی و تندتنداز پله ها بالا میری ولی دستاتو نمیگیری به نرده و خطرناکه ی پله که اینطوری میری بعددستاتو میذاری رو زمین و میری بالا.
کلاسهای مادروکودک و استخر ادامه داره ترم سه استخر هم شروع شده و کلی از آب لذت میبری و آب بازی میکنی.
چندوقت پیش داشتم برفک های فریزر رو آب میکردم بابا هم با شما بازی میکرد که نیای تو آشپزخونه اما یک دفعه اومدی و دستمال برداشتی و آبای کف زمین رو دستمال کردی بعدش هم غلت زدی تو آبا.
هر لباس جدیدی که میپوشی سریع میری جلو آیینه خودتو نگاه میکنی و با خودت حرف میزنی و لذت میبری.
چند روز پیش ازخواب بیدار شدی موهاتو زدم کنار و خودت رفتی این ور و اون وررو نگاه کردی و بعذ کش سرتو برداشتی دادی به من که موهاتو ببندم.
سفره جمع میکنی لیوان میذاری تو سینی آروم این ور و اون ور میری.روزی چنددفعه کمداتو میریزی بیرون و بهت میگم مامانی جمع کن و تو همشو همینطوری میریزی توش. حالا چند تا از کشوها رو چسب زدم.
وقتی پی پی میکنی خودت میگی اه اه اه.
جدیدا نمیذاری ازت عکس بگیریم و.پشتتو میکنی و داد میزنی و حالت گریه میگیری.عاشق سلفی گرفتن هستی.
تو این هفته باید چکاب 21 ماهگی ببرمت.
میایی دست من و بابایی رو میگیری و میبری تو اتاقت جلو ویترین که ازش اسباب بازی انتخاب کنی.
خیلی ماهی و مهربون.
میری جلو بخاری و دلتو میزنی به بخاری!!!
دیدی رو میز ناهار خوری پستونکت هست از صندلی بالا رفتی و پستونک رو برداشتی
نازنین مامانی
بازم فراری از عکس
یه دختر ماه
مهربون من خیلی خواستنی هستی.