نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

حـــبه قـنــد

پایان ترم اول شنا و خلاقیت و شروع ترم دوم

1394/8/28 3:19
نویسنده : مامان حبه قند
1,418 بازدید
اشتراک گذاری

 

پرنسس من عزیز دل مامانی روی ماهتو میبوسم.

ترم اول کلاس شنا و خلاقیتت تموم شد و خدا رو شکر خیلی مهارتهای زیادی تو شنا بدست آوردی.جلسه آخر شنا شما رفتی تو قسمت عمیق و خاله مریم ازت فیلم و عکس گرفت . البته خیلی اون روز تمرکز نداشتی و زیاد نخندیدی توی عکسا.

کلاس خلاقیتت هم تموم شد و شروع ترم جدید با خاله آناهیتا و حالا دیگه بیشتر موقع ورزش و تمرین شعر فعالیت میکنی و خیلی ماهری.

از این بگم که عاشق کفش پوشیدن و راه رفتنی و دوست داری به تنهایی بدوی . و ممکنه تعادلت بهم بخوره و بیفتی و یک دفعه بابا بزرگ برده بودت پارک و همینطوری دویده بودی و سر زانوت خراش کوچولویی برداشت و دل من کلی سوخت.

کلمه هایی که میگی جیزه (داغه ) بیم "(بریم) ماما (مامان ) بابا. دَ دَ ، مسی (مرسی) هستو بیشتر مفهوم چیزها رو بلدی . مثلا بهت میگم برو کفشتو بذار تو کمدت میری میذاری.

و یا اینکه سفره رو بنداز میندازی.

اینم بگم که تو فعالیتهای خونه کمک می کنی مثلا وقتی میام موهامو سشوار کنم میای پیشم و کمدشو می ریزی بیرون و بعد تک تک وسایلشو میدی به من که بذارم داخل کمد. بهت میگم برو سفره رو بنداز میری میندازی. خودت کمک می کنی رختخواب ببریم و میاریم. چند روز پیش خونه مامان زهره خودت دستمال دستت گرفته بودی و میز تی وی دستمال می کشیدی.  و یا جارو میکنی.

کاری که باهات تمرین کردیم مسواک زدنه که موفق شدیم و من مسواک ها رو آوردم تو آشپزخونه و اونجا با هم میزنیم و تو خیلی لذت میبری البته خیلی نمیذاری من با دقت برات مسواک بزنم.

تقریبا تمام غذاها رو دوست داری و میخوری.اما اصلا میونه خوبی با میوه نداری . حتی وقتی پوست میکنیم بهت میدیم بصورت چندش ناک دستت میگیری و میذاری تو دهن مامان بزرگ و یا من  و یا بابایی.

خوب چند روز پیش تولد شایلی جون بود و خیلی خوش گذشت و نی نی ها بودن و عمو موسیقی و شما هم حسابی اونجا دویدی و بازی کردی. البته مامان خیلی باید حواسش میبود که شما دست به چاقو و یا چیزی نزنی.

 

باهات گواش کار می کنم و علاقه داری به رنگ آمیزی و از وقتی که کلاس خلاقیت هم رفتیم بهکتاب علاقه نشون میدی و برات میخونم تمرکز میکنی.

خدا نکنه کسی بخواد بره از در بیرون حتما باید بری دنبالش. تازه جند روز پیش سوئیچ ماشین خاله مژگان رو دستت گرفته بودی و در خونه رو باز کردی و گفتی بیم و وقتی خاله برد شما رو تو کوچه دویدی سمت ماشینش تو از کجا ماشین خاله رو بلدی چیه؟

خیلی لوس لوسی شدی اینقدر که بهت میگیم لوسی لوسی لوسی لوسی. میایی سمت من و میگی ماما ماما منم بغلت میکنم تو هم سفت بغلم میکنی.

شبا هم که پیشم میخوابی سرتو میچسبونی به سرم و دستتو میذاری رو صورتم.

همچنان عاشق کارتون فروزن هستی و تبلیغ های جم جنیور/

اما چیزی که خیلی جالب بود علاقه تو به شو (کنسرت ) ادل بود آهنگ هلو رو خیلی دوست داشتی مخصوصا گام بالاشو میخندیدی.

مامانی همچنان شبا خیلی بیدار میشی و حتما برای 18 ماهگیت که پیش دکترت رفتیم بهش میگم و ازش میپرسم.

از سوغاتی بگم که خاله مهری جون بازم برات یه عالمه کادو فرستاد و همش به من میگه بگو نیروانا جون چی احتیاج داره واسش بخرم. برات کفش و شلوار و پد تب بر و انواع شربت های مولتی و استامینوفن و سرماخوردگی و چورابای ناز و خیلی چیزای دیگه واست فرستاده. دستش درد نکنه.

عاشقانه دوستت دارم مامانی خدا حافظت باشه.

واسه تولد شایلی برای اولین بار لاک زدی.

و در آخر نیروانای پارسال و نیروانای امسال

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مادر
15 دی 94 3:50
عزیز دل خاله است این مخملی ماشاله ببین چقدر فرق کرده از پارسال تا امسال از لحظه لحظه بودنش و نگاه کردن بهش و نفس کشیدنش لذت ببرید این روزا مثل برق و باد میگذرن انشاله موفقیتهاش رو جشن میگیریم مدرسه دانشگاه کار ازدواج.....خدا همشون رو حفظ کنه
مامان حبه قند
پاسخ
خیلی وقتی نگاه می کنم دلم واسه پارسالش تنگ میشه. خدا گل دختر و.پسرن شما رو.هم حفظ کنه