نیروانا یه حبه قندنیروانا یه حبه قند، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

حـــبه قـنــد

نیروانا آب تنی می کند.

1394/4/17 11:26
نویسنده : مامان حبه قند
1,311 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مهربون و شیطونک مامانی سلام

این روزها فقط همه چی دور تو می چرخه و ما کلی خوشحالیم بخاطر داشتن تو . تویی که کلی شیطونی می کنی و کارهای خوب انجام میدی.این روزها عکس خودت ر و که بهت نشون میدیم و بهت میگیم این کیه میگی نینی و این کلمه رو وصل میکنی و خیلی زیبا ادا می کنی. اصلا هم دست دستی نمی کنی و نانای هم نمیکنی. غافل میشیم میپری و سیم و سه راهی رو دست میزنی و این خیلی خطرناکه. هر چیزی که مامان داره میخوره رو میخوای امتحان کنی.قربونت برم که خیلی ماهی هر شب وقتی میخواهیم بخوابیم یه خورده ممه میخوری بعد میری به بابایی میخندی وکه بابا دنبالت کنه و بخورت.

وقتی چراغ اتاقت خاموشه میری تو اتاقت و کشوها رو باز میکنی و لباسهاتو می ریزی بیرون. با لگوهات بازی می کنی و حسابی بهت خوش میگذره.

از وقتی برات استخر بادی خریدم منتظر بودم که هوا گرم بشه و تو مایو بپوشی و توش شنا کنی . و خیلی از آب بازی خوشت میاد و همه تو رو نگاه میکنن. و کلی برای همه جذابی.

روزی چند بار با بابا بزرگ میری بیرون و اشاره میکنی که تو رو ببریم بیرون . هر کی میره بیرون تو هم دوست داری همراهش بری. عزیزمی مامانی که اینهمه شیرینی.

روزانه هامون با هم داره سپری میشه . خیلی وقته که دیگه از همون اولی که میرم حموم تو رو هم میبرم و هر از گاهی از تو وان  میای بیرون ممه میخوری.

عزیز دلم  زیاد غذاهای شیرین دوست نداری و هنوز هم علاقه ات به سوپ بیشتر از غذای برنجی هست.

وقتی از سرکار میام مجالی به من نمیدی که لباسمو  در بیارم  سریع میخوای ممه بخوری.

جدیدا یاد گرفتی تا آهنگ لالایی رو موقع خواب برات میذاریم پستونکتو پرت میکنی و خودتو سیخ میکنی که نخوابی. شبا هم پستونکتو از تو دهنت در میاری و پرت می کنی این و ر و اون ور و من نصفه شبی باید بگردم دنبال پستونک تو.

دقیقا از روز پنجشنبه 11 تیر ماه 94 شما شب تو اتاق خودت خوابیدی اصلا حالت ترس و تدافعی نداری اما مثل همیشه تا 4 صبح یک ساعت یکبار و یا گاهی نیم ساعت یکبار بیدار میشی و گریه میکنی و من باید بهت آب بدم و یا بفلت کنم و گاهی هم یه خورده ممه بدم و بخوابی. دلم نمیخواد بهت شیر با شیشه بدم که وابسته به شیشه بشی.

روزهای سختیه واسه من بخاطر اینکه جدا از شما می خوابم هر چند اومدیم تو هال خوابیدیم که شما رو نگاه کنم خیلی میترسم که از نرده های تختت آویزوون بشی ماشاله قدت بلنده.

مامانی که میره سرکار سختش میشه اینطوری و تا شما بیای عادت کنی یه عالمه من تاخیر میخورم.

اما باید این اتفاق می افتاد و چه بهتر الان که شما دلبسته من نیستی . هر چی بزرگ تر بشی رابطه عاطقیت زیاد تر میشه و سخت تر میشه .

مرتب وقتی عکس نی نی رو می بینی این نی نی می تونه خودت هم باشی میگی این کیه نینیه. و اینا رو متصل میگی و مرتب گاهی میگی کیه کی کیه کیه نی نیه.

بعد بهت میگیم بوسش کن و آروم سرتو میاری و با پیشونی بوسش می کنی. وقتی عروسکت که می خونه بازو اومد بهار شاد و خندون رو من هم شعرش رو میخونم وتو برمیگردی و به عروسک نگاه میکنی یعنی این عروسکم اینو میخونه.

مامان زهره بهت میگی نی نیش لالایی و با دستت لالایی می کنی روی نی نی .

پستونک عروسکتو اینطوری میخوری

عاشق آهنگ تکون بده آرش هستی هر جا باشی میای سراغ تی وی و تا آخرش نگاهش می کنی.

روزی چند باز اتاقتو می ریزی بهم و کشوها رو خالی می کنی و لگو ها رو پرت می کنی این ور و اون ور.

بهت میگم پستونکت کو میگردی اینور و اونور رو نگاه می کنی دنبال پستونک . کاملا می ایستی و مثلا با یه دست شلوار من رو می گیری و من راه میرم و خودت با من راه میری.گاهی می ابستی و دستتو رها می کنی .

صداتو میندازی توی حلقت و میگی هُ ه ُ هُ و می خندی. همچنان عاشق لالایی هایی هستی که واست میذاریم . باهات کار کردم یه آزمون که شما با دستات اولین نقاشیتو بکشی و اینکار رو با پاستل انجام دادم.

جون جونی مامانی همیشه عاشقانه دوستت دارم.یادت باشه منو بابایی خیلی دوستت داریم عزیزکم.

یه بسته واسم رسیده !!!

از بستنی مامانی خوردم.

تاب بازی میکنیم و احساس خوبی داریم.

خونه خاله مژگان

یه عصر تابستونی و یه پارک.

قربون ژستت

رفته سراغ سیم و با این حرکت میخواد منو گلو بزنه.

پیشنهاد سرآشپز چیه؟

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

ava
19 تیر 94 23:07
وااااااااااااای نیرواناااااا همه ی عکسات یک طرف اون عکست ک داری با سیم بازی میکنی قایمکی اصلا جیگریییییییییی جیگررررر اینقده لباست بهت میااااااااااد ک دلم میخواد بغلت کنم فشارت بدمخیلی دوستت دارم
مامان حبه قند
پاسخ
مرسی.قیافه شو.دیدی خاله جون؟
عاطفه و بهزاد
3 مرداد 94 8:37
ماشالله نيروانا شيطونه ها مامانش چه ميكني به اين دخمل طلا
مامان حبه قند
پاسخ
واقعا شیطونه اما من ذوق می کنم و شکر خدا رو می کنم.